پاییز می شود و دهاتمان دلگیرتر از پیش می شود میگفت همان مرد میگفت همان مردی که پدر سه دختر است و عروسی دختر اولی و سیسمونی نوه اولی نفسش را نه امانش را بریده میگفت خرج دختر زیاد است نمی شود که مثل پسر بزنی توی سرش و بگویی برو پدرسوخته پول ندارم باید خرجش کنی حالا دختر دار می شوی و میفهمی چه می گویم من اما از مهر پدری به دخترم تنها نامی در ذهن دارم و لحظاتی و کلماتی و قطعاتی با دخترم دختر زیبایم که هرگز پا به این جهان نابکار نگذاشت تا وبال جیب خالی پدرش

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Matthew نور موسیقی Aparat/MusicRays اجاره ماشین عروس تست Armys خبر فردا نابترین فایلها درمان بواسير با ليزر